مامانم یک کتاب آشپزی هم داره که خوش نوشته. یک روز به من این کتاب آشپزی رو داد و منم با تعجب بررسیش می کردم. جدیدا به کتاب ورق زدن علاقمند شدم. یعنی مامان از این غذاهای خوشمزه برای منم درست می کنه. ...
بابا و مامان برای این که من وارد آشپزخانه نشم، با مبل های خونه راه آشپزخونه را مسدود کردند. منم گاهی می یام لای مبل ها وای می ایستم و سروصدا می کنم که بیان منو بگذارید اون ورا. ...
اینجا بعد از این که از گردش با کالسکه ام اومدیم خونه و من هم دسر دنتم خوردم، حسابی خسته و سنگین شدم و خوابیدم. تو سرماها خواب خیلی می چسبه. هنوز فعلا با پستونک خوابم می بره. ...
یک روز بعد گردش بیرونمون، مامانم یک چیز خوشمزه داد من خوردم که خیلی خوشمزه بود. اسمش انگار دسر دنته. شیر هم توشه و برام مفید هم هست. کاش مامانم باز هم از این خوراکی های خوشمزه بهم بده. ...