شب یلدای سال ۹۹
آخر آذر ماه شد و دومین شب یلدای عمر من رسید. میگن این شب یلدا، بلندترین شب ساله. منم دیگه تو این شب یلدا، یک سال و ده روزم شده و کلی بزرگ شدم. مامان لباس و شلوار شب یلدای هندونه شکلم رو تنم کرد و با مامان و بابا رفتیم طبقه بالا که خونه بابابزرگ و مامان بزرگه.
مامان بزرگ کلی خوراکی های شب یلدایی گرفته بود، مثل هندونه، آجیل، انار و شکلات.
منم با همه اینها عکس انداختم و از همه شون خوردم.
جاتون خالی دومین شب یلدای عمرم، بهم خیلی خوش گذشت.
همش هم چراغ های خونه رو نشون بقیه می دادم که یعنی جیزا روشند.
خوب این هم عکس های یلدایی من در سال ۹۹:
مامان بزرگ کلی خوراکی های شب یلدایی گرفته بود، مثل هندونه، آجیل، انار و شکلات.
منم با همه اینها عکس انداختم و از همه شون خوردم.
جاتون خالی دومین شب یلدای عمرم، بهم خیلی خوش گذشت.
همش هم چراغ های خونه رو نشون بقیه می دادم که یعنی جیزا روشند.
خوب این هم عکس های یلدایی من در سال ۹۹:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی