دو ماهگی من
بعد از چهل روزگی، خوابم بهتر شد و دیگه مامانم می تونست شب ها راحت بخوابه. البته مجبور میشد موقع خواب، قنداقم کنه تا پرش دستهام، بیدارم نکنه. تو چهل و یک روزگی هم ختنه شدم و بابا به مناسبت جشن ختنه سران، کباب گرفت و ناهار با مامان و بابا و مامان بزرگ و بابابزرگ میل کردیم. در این ماه، صبح ها بعد بیدار شدنم، برای مامان خنده های بی صدا می کردم و قند تو دل مامانم آب می شد. اسباب بازی های محبوبم ، جغجغه ها هستند و خیلی به تکونها و صداهاشون علاقمندم.
اینم عکس ماهگرد من در دو ماهگی که با جغجغه هام مامانم عدد دو ساخته برام:
اینم عکس ماهگرد من در دو ماهگی که با جغجغه هام مامانم عدد دو ساخته برام:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی